شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

رو کم کنی

آخی

امروز حال سه تا اپراتور آسفالتو گرفتم دلم خنک شد

منو تهدید به کار نکردن کردن 

منم گفتم خدا نگهدار و تسویه

فکر نمی کردن جدی باشه بعد به نگهبان ها گفتم که کلید اتاقو ازشون بگیره و بای بای

نیم ساعت بعد اصل کاری شون زنگ زد

که چیه ؟ جی شده و....

گفتم یه هفته خودم آسفالت تولید می کنم تا اپراتور گیر بیارم این اکیبتم نمی خوام

اونم یه ۱۰ دقیقه ای حرف زد که نرم شم منم که

خلاصه به مدیر پروژه خبر داده بودن اونم می دونست که خودم میتونم تولید کنم گفته بود که حتما صلاح میدونه

بعدش خود مدیر زنگ تشکر کرد

بعد اصل کاری زنگ زد گفت بذار فردا بیام با هم حرف بزنیم


 

 فکر کرده من از این دانشجو های نازنازیم که فقط بلدن خودکار  دس بگیرن 

می خواستن که الان ناز کنن بعد قیمت و زیاد کن و...

۳۵۰۰ تومان بده آش به همین خیال باش

حالا مونده تا فردا


خواستگاری

مرسی فلفل جون آره خدا رو شکر خوب ود همه چیز و جرئیاتش از این قراره که:

عصر اومدن خونه ما..من پر از استرس بودم ولی همه چیز خوب بود و ما همگی آماده بودیم
از قبل حرفهایی رو که مد نظرم بود به بابام گفتم و در واقع نمیخواستم خیلی من حرف بزنم چون حس میکردم خیلی جالب نخواهد بود
زنگ در به صدا در اومد و .....بله تشریف آوردند
همه شون خیلی مشتاق بودند منو ببینند:)
خلاصه صحبتها انجام شد و من کاملا راضی بودم.
همونطور که حدس میزدم خونواده استاد نظرشون بر عقد کردن بود ولی من ...نه
البته من خیلی واضح نگفتم ولی قبلا به استاد گفته بودم که مد نظرم چه چیزیه
فعلا که آروم شدند ولی موقع رفتن گفتند حالا نازی خانم فکراشونو بکنند ...بهتره که عقد بشن باهم:)
من چیزی نگفتم دیگه که حالا خیلی بی ادبی نشه ولی تو دلم واقعا نمیتونستم فکر اینکه هفته دیگه بخوام عقد کنم با استاد و داشته باشم...
استاداواسط تیر میره
امروز هم اومد دنبالم و باهم رفتیم بیرون
خیلی خوب بود.اون خیلی خوشحاله و میخواد هر جوری شده هی محبت کنه به من و البته اینو هم بگم که من هم خیلی خوشحالم و حس خیلی خوبی بهش دارم
ایشالله این رفتارش عوض نشه و پایدار بمونه
هفته بعد میان واسه همون بله برون که میگن و ما رسما نامزد میشیم
اینو هم بگم که امروز منو برد که انگشتر بخریم نمیخواستم ولی به اصرارش  انگشتر هفته بعد رو وخرید:)
الان هم آوردم مامانم ببینه:))))))
کاش میتونستم بهتون نشونش بدم


اینم ماجرای خواستگاری:)

امید

آهنگ جدید امید خیلی به دلم نشست

الانم دارم گوشش میدم

فکر کنم امید دوباره می خواد به سمت اصلی و سبک اصلی موسیقی که توش موفق بود بره

خدا کنه دوباره خرابکاری نکنه

هستی م را به آتش کشیدی    سوختم من ندیدی ندیدی

مرگ دل آرزویت اگر بود       مانده بودی اگر می شنیدی

با تو دریا پر از دیدنی بود     شب ستاره گلی چیدنی بود

خاک تن شسته در موج باران   در کنار تو بوسیدنی بود

همه چی با هم

سلام ببخشین که نبودم این چند روز خیلی دیر واسم میگذشت

ولی خداروشکر همه چی خوبه

عروس خانوم یه نظری در جواب نظرات بچه ها داده بود که من نتونسته بودم تایید کنم به همین دلیل اونو اینجا میذارم که همه بخونن.

راستی اگه یادتون باشه امشب ۵ شنبه س و روز موعود واسه عروس خانوم

یعنی اینکه قراره امروز یا امشب خونواده استاد برن خونه نازی خانوم

زود بیا بگو ببینیم چه خبر بوده :)))))۹

اینم از اون نظری که دیر تایید شد ببخشین.


ممنون از همه شما
عرضم به خدمتتون که:
امین خان که جدیدا نامبر وان شدی:)
من راستش سعی کردم جلو بابام خیلی از استاد تعریف نکنم و بذارم بابا خودش از تحقیق و صحبت مستقیم با استاد بفهمن که استاد آدم خوبیه یا نه؟
و مواردی رو هم که لازم بود گفتم به مامان که به بابا بگن... نمیخواستم جلو بابا خیلی از استاد تعریف کنم که اون بنده خدا هم فکر کنه که من دیگه خیلی با استاد راحت شدم و میخوام به هر وسیله ای شده اونو آدم بسیار خوبی جلوه بدم که بدستش بیارم....و اینجوری خیلی نتیجه خوبی گرفتم :)
تا استاد خونش گرمه؟:))))))وای امین خیلی به این حرفت خندیدم :)))))))
خدا بگم چیکارت کنه
هزینه اش رو هم چشششششششششششم قابل شما رو نداره شما دستور بدید ....

فلفل در شرف عروس شدن:
اولا ممنون  که مطالب رو خوندی
فلفل جان من ۲۷ سالمه
استاد اولین خواستگارم نیست  ولی یه جورایی رسما رسما اولین خواستگاره
راجه به عقدو عروسی تو یه روز هم دلیل دارم:
۱-خیلی دوست دارم روزی که باهاش محرم میشیم بریم و زندگیمون رو شروع کنیم
دوست ندارم اینایی که عقد میکنن بعدش مجبور میشن یکسال یا بیشتر بمونن خونه باباشون  اونوقت معلوم نیست خونه اشون کجاست هم خونه باباشون مهمون هستند و هم خونه مادر همسرشون...آدم انگار یه جورایی بلا تکلیفه
۲-عقد طولانی انتظار میاره یعنی طرف مقابل ازت انتظار ات زیادی پیدا میکنه و در نهایت این تو هستی که با توجه به شرایطی که داری نمیدونی چه کار کنی؟... و این خیلی بده
حالا اگه نهایتا ۱ یا ۲ ماه باشه باز بد نیست ولی طولانی اش به نظر من اصلا درست نیست.
حس بدی دارم نسبت به عقد طولانی و خیلی از مشکلات زوج ها از همین عقدهای طولانی مدت شروع میشه
بعدش هم فلفل جون شازده باهات عقد نیست کلی انتظار ازت داره مثلا حتی وقتی با بابا مامانت هستی حسادت میکنه و تو موندی چه کنی؟یعنی پیش بابات صحبت کن؟نکنی؟از طرفی پدر ناراحت میشن اگه صحبت کنی که به نظر من ایشون کاملا حق دارن....من هم اگه جای پدرت بودم بهم بر مبخورد
اون چه آدمیه که نمیاد جلو یا حتی خونوادش نمیان ۱ کلمه با پدرو مادرت صحبت کنن بعد به خودش اجازه میده جلو پدرت باهات حرف بزنه؟(اینو از دید پدرت میگم ها)
حق رو به پدرت بده..بزرگتری گفتن احترامی گفتن..پدر و مادرهای ما تو دوره دیگه ای بزرگشدن و این چیزها براشون خیلی هضمش راحت نیست اینو قبول کن.

وای به حال اینکه عقد باشید...مطمئن باش خیلی اذیت میشدی اگه عقد بودی

خاستگاه عزیز:
مرسی عزیزم که خوندی و ممنون که با بنده هم عقیده هستی

خاستگاه فیلتر شد

وایییییییییییییییییییییییییییی