شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

اونقدر حرف دارم که سکوت می کنم


ماشینمو فرستادم بنگاه واسه فروش

همه میگفتن بفروشش

ولی هیچ عیب و ایرادی نداشت

خیلی باهاش خاطره داشتم

همه جا و بهترین تفریحاتمو با این ماشین رفتم:(

به پولش نیاز ندارم ها ولی خب یه مشتری خوب اومده میترسم بعدا ارزونتر بشه


سلام به همه

۱۰روزه که منتظره وزیریم

هنوز نیومده

اگه خدا بخواد کارای خونه کم کم تموم شده

منتظر نصاب کابینتیم که بیاد نصب کنه

که اونم یکی از دوستامه

دیگه تقریبا همه چی آماده س شاید یه ماه دیگه اگه خدا بخواد بریم سر خونه زندگی مون

یه واقعیتی و می خوام بگم

راستش اوایل خیلی هیجان داشتم ولی الان نه

یجورایی عادی شده برام نمی دونم چرا

مثبت و منفی

قرار بود تا روز سه شنبه همه تا حد مرگ کار کنن که بجاش تا شنبه تعطیل باشن


همه تا حد مرگ کار کردند

اما جناب وزیر نیومد و خواست شب عید پیش زن و بچه ش باشه و تعطیلات بره عشق و حال

.افتتاحیه رو انداختن شنبه

یعنی تا شنبه بازم باید تا حد مرگ کار کنیم

شب عید ساعت ۱۲ رسیدم خونه الانم ۵شنبه س ۶صبح اومدم سرکار

ولی یه نکته جالب توی این قضیه بود

وقتیکه قرار شد که سه شنبه تا شنبه تعطیل بشه همه اظهار خستگی میکردن اعتراض میکردن که ساعت کار زیاد شده با اینکه همه اضافه کارشون بهشون پرداخت میکردم

اما وقتیکه اعلام شد که ۵شنبه باید بیان سرکار و جمعه هم باید بمونن

همه  بی سروصدا قبول کردن

مردم ما همه مثبتن و تشویقم مثبت نتیجه اینکه همدیگه رو دفع میکنن ولی زور چون منفیه جذب میشه

براحتی قبول میکنن

ساعت کاری

افتتاحیه داریم یه هفته س بیچاره شدیم

از۵صبح کار میکنیم تا ۱۱شب


اونم با یه شیفت کاری 

باورش سخته ولی شدنیه

بزور وقت گیر آوردم اومدم نت