دیروز ساعت 7.20 از خونه زدم بیرون و بالاخره ساعت 10شب رسیدم خونه
خسته خسته
جمعا بیشتر از500 کیلومتر رانندگی کردم
روز زن بود و واسه من روز خستگی
کار خداس دیگه؟:))
امروز فعلا در حال استراحتم
راستی روز مادر و زن و ... مبارک
همه چی تقریبا روبراه شده
2-3 روزه مدام در حال رانندگی از این شهر به اون شهرم
2تا کار همزمان در 2شهر گرفتم با فاصله 200کیلومتر ازهم
خیلی خسته شدم
شبا که میرسم خونه خسته حسته م
دیشب تا ساعت 3.5 شب جرو بحث کردم سرم داشت از درد میترکید
خانومم حال خوبی نداشت واسه اونم ناراحت بودم ولی خب چیکار کنم
حرفاش غیر منطقیه
همش روی احساسات زنانه س
تا حالا کلی باهاش حرف زدم دقیقا هر 2هفته یه بارریست میشه
دوباره از اول همون بحث های همیشگی
می خواد منو 180درجه تغییر بده
یکم تغیر کردم شااید 45درجه:))
ولی انصافا بیشتر از این نمیشه
دیش آخرش ساعت 3.5بهش گفتم بیشتر از این نمی تونم تغییر کنم نمی تونم
انصافا آدم بدی نیستم و رفتارم هم بد نبوده فقط ای خانوم ما بیش از حد حساسه فقطم در مورد جنس مخالف