شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

واما

این مدتی که نبودم فکر میکردم که الان بیام

 ۷-۸تایی ایمیل دارم سریع رفتم یاهو دیدم که

پیش خودم گفتم که حتما واسم آف گذاشتن

امروز که اومدم سر کار سریع میسنجرو باز کردم

به زور باز شد

کسی نبود داشتم نا امید می شدم که دیدم یه پیغام بالا اومد

آره یکی از بچه ها واسم پیام گذاشته بود ولی از بقیه خبری نبود

الانم که اینجام خیلی فضا عوض شده

فلفل دیگه نمی نویسه

خاستگاه مثل بنزین یارانه و سهمیه ای شده

و...

ولی من همچنان می نویسم

چون حرفامو باید بزنم


اومدم  

ولی فقط تونستم نظرات رو جواب بدم   

فلفلم که همه چی رو پاک کرده متاسف شدم

بدلیل تعویض ویندوز 

مسینجر ندارم  

و توی یاهو بدلیل نداشتن فلش پلی یر قسمت چت هم فعال نمیشه و نمی تونم آف هایی که گذاشتینو بخونم  

متاسفانه فرصت دان هم ندارم امشبم با هزار مشکل اومدم ون دلم واقعا براتون تنگ شده بود


به دلایل مشکلات کاری تا دوهفته نیستم

من بی گناهم

۵شنبه خونمون مهمون بودن

همه بودن خیلی شلوغ بود

بامردای فامیل از جمله پدر خودش مشغول صحبت بودیم

در این بین هم باهاش صحبت میکردم

ولی

شب وقتی برگشت خونه اس ام اس داد که اتفاقی افتاده ازم ناراحتی؟

گفتم نه و کلی ازش تعریف کردم

همینکه تعریف کردم شروع شد:

چرا بمن محل نذاشتی و..............................................................................................................................................................

آخی مغزم رفت

هرچی توضیح دادم قبول نکرد

خلاصه گفتم بذار فردا ادامه میدیم

فردا ظهرش ۲ساعت فک زدم

تا آخرش متوجه شد که اشتباه کرده و عذر خواهی کرد

میگم زندگی متاهلی خیلی بدبختیه ها

هرشب


هرشب تو رویای خودم آغوشتو پر میکنم
 
آینده ی این خونه رو با شمع روشن میکنم