شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

باز باران

باز باران باترانه میخورد بربام خانه

خانه ام کو؟خانه ات کو؟ان دل دیوانه ات کو؟

روزهای کودکی کو؟فصل خوب سادگی کو؟...

یادت ایدروزباران؟گردش یک روز دیرین؟

پس چه شد دیگر کجارفت خاطرات خوب رنگین؟

در پس ان کوی بنبست در دل تو ارزو هست

کودک خوشحال دیروز غرق در غم های امروز

باز باران رفته از یاد ارزوهارفته برباد

باز باران بی بهانه .....بی ترانه میخورد بربام خانه


شاعر : بی نام

گذشته


یه وقتایی هس که دلت میخاد برگردی به عقب

یسری کارا رو اونجوری که الان مبینی انجام بدی

یا اصلا یه کارایی رو انجام ندی

کاش میشد و اصلاح میشد

شاید کسی ندونه چی بوده

ولی اثرات منفی ش همچنان تو روحیه خودمه