شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

صدباره

بازم دوباره امروز ظهر پیام داد

البته 2 دوتا

اینبار نه جک بود و نه عاشقانه

بهتره بگم عارفانه بود در مورد خدا و نزدیکی به خدا و از این حرفا بود که راستش کامل نخوندم و پاکشون کردم


نمیدونم به کجا میرسم در آخر


فعلا تصمیم قطعی واسه عروسی نگرفتم می خوام امشب به خانومم بگم

شنبه و یک شنبه بازم با وعده و عید کارگرای بیچاره مشغول بکار شدن

من که اصلا نرفتم  چون اگه میرفتم باید میگفتم که کار کنن وچون میدونستم که حداقل تا یه هفته دیگه خبری از پول نیس خودمو پنهون کردم

خلاصه قرار بود امروز حقوق بهشون  بدن که طبق پیش بینیم جور نشد

حالا دوباره فردا میخوان اعتصاب کنن

منمفردا باید برم غرغراشونو بشنوم

فقط اینبار خوبه که من بهشون نگفتم کار کنن



یه سوال اگه من عروسی نگیرم چی میشه؟

بد یا خوبه؟

اعتصاب

دیروز تمامی بچه های کارگاه و کارخونه اعتصاب کردند

از برج 9 به اینور دیگه حقوق نگرفتن

منم به هیچکدومشون نگفتم که کارشونو شروع کننن

راستش پشت پرده اعتصاب خودم بودم و از خودم اجازه گرفتن

منم سریع خبراعتصاب و به گوش سران شرکت رسوندم 

امروزم که از تهران زنگ زدن که کار کنن گفتم کار نمی کنن

به همین دلیل فردا و پس فردام که همه بانکها تعطیله منم کلا تعطیلش کردم که هم به استراحت برسم و هم هزینه نهار از گردن شرکت محترم کم بشه

اولین باره که دو روز پشت سر هم کارگاه تعطیله

الان وب فلفل و خوندم بالاخره آپ کرد

ایشالا که خوشبخت بشه

در ضمن اون تاریخی که قبلا نوشتم (17تیر)

اون روز عروسی نازی خانوم هست ایشالا

که از یه ماه قبل غیبتشو شروع کرده منم دیگه طاقت نیاوردم و گفتم

اونم ایشالاخوشبخت بشه

پول

شنیدم که یکی از آدمایی که قبلا باهاش در ارتباط بودم  

وخیلی آدم خوبی بود 

ورشکست میشه  

و پول دوستای خودشو که باهاشون رابطه خانوادگی داشته داده جای بدهی و یا نمیدونم چیکار کرده  

بهرحال فرار کرده 

دنیا چرا داره اینجوری میشه  

خدا خودش کمکم کنه