شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

بعد از تولد بهار

اومدیم تهران

دوهفته ای هست که بطور کامل مستقر شدیم

منکه همش سرکارم صبح میرم غروب برمیگردم

موقع برگشت قبل از اینکه در خونه رو باز کنم چشمای گرد و سبزش که به در زل زده رو مجسم میکنم

همینکه درو باز میکنم دقیقا همونجوریه

بندرت پیش میاد که اون ساعت خواب باشه

خیلی خوبه

خدایا شکرت

راستی بابت تبریکات ممنونم