شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

تمام

همه چیز تموم شد یه دفعه مثل دیونه ها با سمس تمومش کردم

هرچه اصرار کرد که حرف بزنیم قبول نکردم

از خودم بدم میاد دیگه خسته شدم.

نازی

نازی خانم سلام

چندتا سوال شخصی درمورد رشته تحصیلیت داشتم اگه لطف کنی یه آدرسی واسم بذاری که بتونم ازت بپرسم  ممنون میشم

تصور یا واقعیت

۵ شنبه باهاش قرار گذاشتم با اینکه مریض بود ولی اومد صداش گرفته بود خیلی آروم و بی صدا بود

گفتم چیه کسلی؟

گفت : نه خوبم

شروع کرد به سرفه زدن فهمیدم اوضاعش وخیمه می گفت تازه خوب شده بعد فهمیدم هرچی پشت تلفن میگفته راجب مریضیش درست بوده

راستش یه کم از خودم بدم اومد چون فکر میکردم داره واسم ناز میکنه یا داره مریضی شو زیادی شیرین میکنه ولی وقتی دیدمش تازه به افکار بدبین خودم و صداقت دانشجو پی بردم

چه میشه کرد از اون روز به بعد یه کم  دلم لرزیده  خدا آخرشو خیر کنه

الان که می نویسم یعنی شنبه حالش خوبه صبحم رفته بود پیاده روی