-
گریز و جهد
یکشنبه 20 دیماه سال 1388 21:50
۲۲ اسفند و از زبان خودم نوشتم حالا اینجا بد نیست ۲۲اسفند رو ازداخل دفتری که واسم فرستاد اینجا بنویسم که یادی هم ازاون کرده باشم البته یه موضوع دیگه از این رابطه مونده که سری بعد اونو مینویسم گریز و جهد رفتم .مراببخش و مگو او وفا نداشت راهی بجز گریز برایم نمانده بود این عشق آتشین پراز جهد بی امید در وادی گناه و جنونم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 دیماه سال 1388 19:42
ب اگریه گفت سلام نگران شدم - سلام چی شده اتفاقی افتاده؟ - بدترازاین مگه میشد اتفاقی بیافته تودیگه نمیای می دونم - الان کجایی ؟ - باخواهرم پسرمو آوردیم پارک نمی تونستم تو خونه بمونم اونا تو پارکن منم تو ماشین دارم دق میکنم من چه احمقیم امین چرا خوب ندیدمت چرا ؟ - ببین تو حالت خوب نیست برو خونه ازاونجا بهم زنگ بزن -...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 دیماه سال 1388 20:30
۱۰ دقیقه بعد زنگ زد گفت : این چی بود - گفتم بد بود؟ - وحشتناک بود - ولی واقعیت ماس - آره امین تو از چی میترسی که اینقدر حرف جدایی رو میزنی - از چی باید بترسم خودت منو بهتر میشناسی حتما می خوای بگی این شعر و آهنگم من واسه سعید شهروز فرستادم قسمت منو تواین بوده شاید اگه ما قبل تر ها همدیگه رو میدیدیم سرنوشت ما جور دیگری...
-
شبای جوونی
چهارشنبه 25 آذرماه سال 1388 18:09
شبی با خیال تو هم خونه شد دل نبودی ندیدی چه ویرونه شد دل نبودی ندیدی پریشونیامو فقط باد و بارون شنیدن صدامو شبای جوونی چه بی اعتبارن همش بیقراری همش انتظارن با این شعر زیبا از کارهای خواننده محبوب ابی دفتر خاطرات تلخ و شیرین و وقایع روزمره رو باز می کنم تا شاید گفتن این دردها کمی از غم و رنج دوریت کم کنه برای تو می...
-
شروع کار
چهارشنبه 25 آذرماه سال 1388 11:46
سلام