شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

سیزده بدر

آره امروز سیزده بدر بود

تا ساعت ۱۱ خوابیدم وای چه حالی داد

البته شب قبل به همه اعلام کرده بودم که می خوام تا لنگ ظهر بخوابم چون آخرین روز تعطیلی بود وباید به نحو احسن استراحت که مهمترین مسئله زندگی آدمیان است رو رعایت می کردم

خاله جان هم که معمولا هرسال سیزده بدر با ما میاد اونا هم هیچی نگفتن و قبول کردند

خلاصه ساعت یک ظهردایی هم که دیشب پسر خاله با پسر دایی هماهنگ کرده بودند هم به ما ملحق شدند و سه خانواده ای رفتیم به سمت یکی از سد های نزدیک شهر ۱ساعت راه بود تا رسیدیم

تا حالا نرفته بودم عجب منظره ای عالی بود

خلاصه تا اونجا  که رمق در بدن بود والیبال و وسط وسط و. ... اوناع و اقسام بازی با توپ و انجام دادیم تا جایی که به زور به محل استقرار خانواده که چند متر باهامون فاصله داشتن رسیدیم

وقتی برگشتیم دایی جان بنده خدا الان چند سال منتظر ه یه بار تخته نرد منو شکست بده با یه ذوق و شوقی تخته نرد آورده بود منم که اکثر فامیلو بردم زیاد طرفدار ندارم وهمه دلشون ازم پر و همه طرفدار دایی بودن به جز مادر جان خودم که قربونش برم

خلاصه حال داییم گرفتم اساسی با نتیجه ۵-۲

وای اینقدر دیگه بهش گفتم فدای سذت دایی جان تو فکرش نرو بازی دیگه و.... که کلافه شده بود بقیه هم که فقط حرص می خوردند البته به ظاهر می خندیدن ها ولی خب

یه عصرونه خوردیم اینبار همه فامیل و بلند کردم واسه بازی از بابای خودم گرفته که سنش از همه بیشتر تا دختر خاله که ۱۲ سالشه

یه شام خوردیم و برگشتیم خونه

انصافا خیلی خوش گذشت امیدوارم به همه عزیزان خوش گذشته باشه

یاد هایده

این آهنگ از مرحوم هایده که توسط  معین اجرا شد


به دیدنم من بیا مهتاب در اومد


http://s1.picofile.com/ahang-amin/Videos/02012010019.mp4.html

سال تحویل

آره اون شب من تا خود صبح مثل مرده افتادم

فردا هم که تا نزدیک ظهر خواب بودم بعد واسه نهار بیدار شدم چون پیش  بینی کرده بودیمکه روز اول ویا توی راه بدون غذا بمونیم از ایران مقدار یتن ماهی و ... با خودمون ابرده بودیم ناچارا نهار رو توی خونه خوردیم و بعدش روفتیم بیرون اول توی شهر گشتیم داشت یادم می رفت خونه ای که گرفته بودیم دقیقا پشت میدون هاراپاراک (اصلی ترین میدون ایروان ) بود به همین دلیل هرجایی که می خواستیم بریم نیازی به تاکسی نبود با ۱۰ دقیقه پیاده روی به دورترین مکان امورد نظر می رسیدیم آره می گفتم رفتیم دنبال فروشگاه گشتیم اونجا ۴ -۵ تا فروشگاه بزرگ بود که هرچی خوراکی از گوشت گرفته تا سیب زمینی توشون پیدا می شد  پیدا کردیم

خوراکی های مورد نیاز و خریدیم و برگشتیم

یه خوبی که این شهر داشت این بود که چیزی به اسم سر ظهر نداشتن و مغازه ها ومردم واسه استراحت خونه نمی رفتن

خلاصه شب واسه سال تحویل به یه دیسکوی ایرانی به نام آریا  رفتیم.

دقیقا ۵دقیقه قبل از سال تحویل رسیدیم و موقع سال تحویل با اجازه همه مشغول رقصیدن بودیم که با بارش برف شادی و اعلام دی جی متوجه تحویل سال شدیم

سال نو بر همه شما خوانندگان عزیز مبارک.

آره تا ساعت ۲/۵ -۳ اونجا بودیم وبازم مثل  مرده برگشتیم خونه

فردای اون روز رفتیم به یه کلیسای خیلی قدیمی 

اولین باری بود که من به کلیسا می رفتم واسم خیلی جالب بود خیلی منظم و مرتب

از شانس ما دقیقا روز یکشنبه بود که همه مردم واسه راز و نیاز و مراسم مخصوص خودشون به کلیسا میومدن ولی خیلی واسم جالب بود که از همه اقشار جامعه میومدن و جالبتر از اون اینکه بیشتر آدما جوون بودن

چیزی که توی ایران تقریبا برعکسه و بیشتر میان سالان و پیران پایه ثابت مساجد هستند

و شب هم به یه دیسکوی دیگه رفتیم که خوشبختانه خانوم اونجا کم بود و دی جی اونجا خیلی سرحال بود .اون شب به من یکی که خیلی حال داد 

و آخر شب هم مثل قبل خسته و بدون انرژی به خونه رسیدیم

کنسرت معین

فیلمهای کنسرت که گفته بودم 

فقط ۴تا شونو تونستم آپ لود کنم چون سایت به دلیل ازدیاد حجم اجازه نمیداد

حالا شاید یه سایت دیگه پیدا کردم

این لینک یکی از آهنگ های معین به نام غروب رفتن


http://s1.picofile.com/ahang-amin/Videos/02012010014.mp4.html

یه خورده به خاطر زوم و نور کم کفیت فیلم پایین ببخشین

درضمن فقط با نرم افزار جت آودیو و کاام پلیر قابل مشاهده می باشد


گمرک

رفتیم توی گمرک

وسایلو خیلی سریع از دستگاه عبور دادند بعد رفتیم واسه مهر خروج

طبق معمول ایران سرعت نت پایین اومد سیستم ها بهم ریخت و ۴۵ دقیقه منتظر موندیم بعدش که همه چی روبراه شد که اتوبوس که افراد یه تور مسافرش بودند اومدند

وچون همه نوبت رعایت میشه راهنمای تور با پرداخت مبلغی ناچیز تموم پاس مسافرانو جلوتر از ما ثبت ومهر کرد وما هرچقدر داد زدیم فقط چیزی جز گلو درد نصیب مون نشد خلاصه نزدیک ساعت ۱۲ از گمرک ایران خارج شدیم و رفتیم اونور تازه اونجام بازم توی صف وایسادیم بعد از پر کردن مشخصات فردی ودرخواست ویزای ۲۱ روزه برگه رو تخویل دادیم و مثل بقیه افراد در صف منظم جا گرفتیم سپس ارمنی ها که صف و شلوغ دیدن واحساس کردند که گلوی ما خوب شده شروع کردن بدون نوبت و با گرفتن مبلغ ناچیزی انعام از مدیر تور و مابقی عزیزان تا صف و نظم ما شکل بهتری بگیره

ازاین موقع که صدای همه در اومده بود یه برادر عزیز ته ریش داری اومد خیلی مودب از من پرسید که این فرم و چطوری پرکنم منم راهنماییش کردم بعد از ده دقیقه اومد با پررویی تموم به وسیله یکی از عزیزان رشوه بگیر پاسشو داخل برد که دیگه آمپرم چسبید وهرچی که شما فکر می کنید البته در قالب ادب ولی بسیار عصبانی(شما باید خودت خجالت بکشی و...) به این برادر ته ریش دار عرض نمودیم .

بالخره ساعت ۳ از گمرک ارمنستان بیرون اومدیم خسته گرسنه و...یه ماشین بنز گرفتیم تا خود ایروان من فکر می کردم که ۲ساعت راه باشه ولی ۶ ساعت راه بود

همش گردنه و کوهستانی و تموم جاده برف ویخ اونجا بود که خدارو شکر کردم که نذاشته بودن ماشینو ببرم

ساعت ۱۱شب رسیدیم ایروان و چون تلفن یکی از دلال های ایرانی مقیم ارمنستان و داشتیم بهش زنگ زدیم و یه خونه آپارتمانی دوخوابه تکمیل و نزدیک میدون اصلی شهر با مبلغ شبی ۱۰۰دلار کرفتیم وبیلط یه دیسکو ایرانی که می گفت واسه عید برنامه ویژه ایرانی ها رو داره رو ازش خریدیم

شام خوردیم واین قدر خسته بودم درجا خوابم برد ولی پسر عمو و یکی از بچه ها تازه رفتن گردش