شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

هرروز خونه م

از صبح تا الان بیکار بیکار فقط تو نت چرخیدم

سرعت نتم پایینه

حوصله م سررفته قراره بارون بیاد ولی هنوز خبری نیس

همه چی داره سریع پیش میره

الان دوهفته س که مرتب هر شب میرم خونه دیگه خوابگاه نمی مونم تقریبا روزی ۳ساعت رانندگی میکنم به نوعی عادت کردم

اینا رونوشتم که اگه آینده تغییر کرد یادم نره

عید داره میاد ولی ذوق و شوقی واسش نیس نه فقط من اکثر مردم اینجوری شدن

نظرات 4 + ارسال نظر
فلفل پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:04 ق.ظ

اولین عید بعد از عروسیته کلی ذوق و شوق داشته باش!
برین شمال :دی

اونوقت شمال بره کجا؟!!!:)))))))

سحر پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:30 ب.ظ

امین فکر کنم خانومت خیلی خوشحاله که هر شب پیششی،خوش بگذرون مرد،سرعت اینترنتم این روزا کلا پایینه!!!!میدونی که!!!!!

آره منم فکر کنم که خوشحاله
بله میدونم ....

کسرا شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 ب.ظ

گاه یک لبخند آنقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه آنقدر دست نیافتنی میشود که با آن زندگی می کنیم
گاه یک نگاه آنچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق آنقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم

کسرا؟!!!!!
اگه همونی باشی که فکر کنم خیلی وقته که منتظرتم

کسرا پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:10 ب.ظ

آیکیو!
یکم به خانومت بگو بهت آب هویج بده .دلم برات تنگ شده.اومدی آف نذاشتی!؟

سلام
همیشه آب هویج میخورم نگران نباش
فقط برام سوال شده که چرا با اسم کسرا نظر دادی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد