شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

مهر ماه

اولین روز دبستان .باز گرد               شادی آن روزهایم بازگرد

بازگرد ای خاطرات کودکی               برسواراسب های چوبکی

خاطرات کودکی زیباترند                 یادگاران کهن مانده ترند

درسهای سال اول ساده بود          آب را بابا به سارا داده بود

مانده درگوشم صدایی چون تگرگ     خشخش جاروی مادر روی برگ

همکلاسی های من یادم کنید       باز هم در کوچه فریادم کنید

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود          جمع بودن بود و تفریقی نبود

ای دبستانی ترین احساس من       بازگرد این مشق ها را خط بزن

نظرات 1 + ارسال نظر
فلفل پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:08 ق.ظ

سلام امین خوبی؟
رفتی سر خونه زندگی ات به سلامتی؟
یادش بخیر.. ایران اول مهر چه غوغایی بود!

سلام خوبم مرسی
چه عجب اومدی؟:)
نه هنوز فعلا هستم (خونه مادرجون)
شاید آخرای آبان برم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد