شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

خلاصه اخبار

غیبتم خیلی طولانی بود  

ممنونم که بودین و منم نبودم 

 

خیلیم سرم شلوغ بود خیلی 

و اما خلاصه آنچه بر من گذشت خیلی خلاصه میکنم چون الانم زیاد وقت ندارم 

اول از خونه  

خدا بخواد بعد از کلی گشتن یه واحد طبقه دوم  توی یه مجتمع که بیشترشون معلم و فرهنگی هستن پیدا کردیم. قولنامه کردیم اگه خدا بخواد سه شنبه سند میزنه 

اون خانومم بعد از اینکه چندین  بار پیام داد فعلا یه هفته ای هست که خبری ازش نیس 

 با اینکه هر وقت بهم  پیام میده اعصابم بهم میریزه ولی بعضی وقتا دلم براش میسوزه  

در مرود کار هم که حسابی سرمون شلوغه و بازم مشکل پول که فکر کنم همه گیر شده