شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

خلاصه اخبار

غیبتم خیلی طولانی بود  

ممنونم که بودین و منم نبودم 

 

خیلیم سرم شلوغ بود خیلی 

و اما خلاصه آنچه بر من گذشت خیلی خلاصه میکنم چون الانم زیاد وقت ندارم 

اول از خونه  

خدا بخواد بعد از کلی گشتن یه واحد طبقه دوم  توی یه مجتمع که بیشترشون معلم و فرهنگی هستن پیدا کردیم. قولنامه کردیم اگه خدا بخواد سه شنبه سند میزنه 

اون خانومم بعد از اینکه چندین  بار پیام داد فعلا یه هفته ای هست که خبری ازش نیس 

 با اینکه هر وقت بهم  پیام میده اعصابم بهم میریزه ولی بعضی وقتا دلم براش میسوزه  

در مرود کار هم که حسابی سرمون شلوغه و بازم مشکل پول که فکر کنم همه گیر شده 

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:05 ب.ظ

:)))))))))))))))))امین کچل!
راستی امین برام دعا کن باشه؟! گفتی پشیمون میشم یا نه. الام سعیم اینه که با امیر باشم امیرم مدام اس میده.دعا کن . ولی باید باهات حرف بزنم! البته حرفای فضولی دارم چون پسری و دوستم.

ای خدا
دعا میکنم ولی اول اسمتو بنویس
:)))))))))
امیر کیه؟

فلفل پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:42 ب.ظ

سلام امین جان، چه عالی، یه خونه خوب پیدا کردی، خیلی مبارک باشه، ایششالله سالهای سال با خوشی توش زندگی کنین و کلی بچه بیارین :دی

مرسی ممنونم فلفل
البته بجز کلی بچه :)))
با بقیه ش موافقم:))
مرسی
همچنین واسه شما سلام برسون:))

تنها شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:06 ب.ظ http://donyalove.blogsky.com

سلام آقا خیلی خوشحالم که بالاخره خونه دلخواهت رو پیدا کردین . سرت خلوت شد وبت رو بیشتر برس .شاد باشی

مرسی ممنونم
امیدوارم از این تنها بودن در بیای
کلمه غریبیه
باشه سعی میکنم بیشتر بیام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد