شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

هماهنگی

دیشب به همراه خانواه رفتیم خونشون

ساعت۸.۵۰ اونجا بودیم تا ساعت ۱۲.۲۰شب

کلی حرف زدیم و کلی برنامه ریختیم اگه خدا بخواد همه برنامه ها رو ریختیم و همه چی رو هماهنگ کردیم

کم کم داریم به آخرای شبای جوانی نزدیک میشیم

شاید بازم ادامه دادم

نظرات 3 + ارسال نظر
ثنا چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:36 ب.ظ

ای بابا .. با یه وب دو نفره برگرد
منتظریم

فعلا هستم جایی نمی رم

نازی چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:13 ب.ظ

آخی
ایشالله به سلامتی
میخوای بری ؟



هرچی صلاحه البته

برم؟
یا که نرم؟
:))
سلامت باشی

فلفل جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:39 ب.ظ

به سلامتی،
خیلی برات خوشحالم امین عین داداش خودم، شایدم بیشتر! آخه داداشم که عروسی کرد من خیلی بچه بودم زیاد چیزی نمی فهمیدم.
ایشالله همیشه همیشه شاد و خوشبخت باشین،
لطفا بازم بنویس حالا یا اینجا یا یه جای دیگه.

مرسی فلفل جان ممنونم ازت
خیلی لطف داری ممنون
سعی میکنم بنویسم
البته فقط و فقط همین جا تا زمانی که بتونم می نویسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد