شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل



فکر کنم دیگه واقعا تموم شده

چون دیروزم که خبری نشد امروزم تا ظهر هیچ خبری ازش نیس


نظرات 5 + ارسال نظر
الهه چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:27 ب.ظ http://www.elaheh.blogsky.com

سلام
این خانومه کیه؟
چطوری عاشق شما شده ؟!

سلام
کیه که آشناس
چطوریشم نمیدونم
:)

خاستگاه چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 ب.ظ

خدا رو شکر
خدا کنه.

امین با اجازه ما پیغامهایمان زا اینجا می گذاریم از این پس برای نازی


نازی جان خیلی تبریک می گم بهت. عزیزم امیدوارم که هر چه زودتر برگرده یا تو بری پیشش.:)

بله خواهش می کنم
بفرما
راستی
شغل جدیدتم تبریک می گم اوضاع خوبه؟

ثنا چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:13 ب.ظ

خداروشکر ..
البته شاید دوباره پیداش بشه :دی

دیگه نشد ثنا
انرژی منفی منتشر نکن دیگه:))

نازی چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:31 ب.ظ

سلام
به به خدا رو شکر واقعا
من که خیلی خوشحال شدم مهندس


خاستگاه عزیز خیلی ممنونم ازت
ایشالله روزی بشه که من به شما تبریک بگم
سر کاررفتی؟مبارکت باشه ...موفق باشی عزیز

اون قسمتش که مربوط به منه :
منم خوشحالم و مرسی
:)

فلفل چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:16 ب.ظ

سلام به به خدا رو شکر،
این مهره مار رو دور کردی آخر؟؟ زود باش تا یکی دیگه پیدا نشده!

حالا که بلاگ امین مکان امنیه واسه پیام گذاشتن واسه همدیگه، منم واسه خاستگاه اینجا پیام میذارم،
خاستگاه جون، ایشالله همیشه شاد و خوشبخت باشی، خیلی خوشحالم که دوست خوبی عین تو دارم :)

واسه چی زود باشم؟:)
چیکار باید بکنم؟
بفرما خواهش می کنم اینجا جاییست که حرفاهای شما بدون سانسور به مقصد میرسد:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد