شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

نرید باکو و ادامه بدبختی

سلام به همه

بالاخره سفر پر ماجرا به پایان رسید

بطور خلاصه توی یه خط می گم که :

اربیل نذاشتن بریم ازاونجا رفتیم باکو(آذربایجان) شما ها هیچ وقت نرید

مردمش خوبن ولی پلیس هاش بسیار بسیار کثیف و فاسدن و همچنین مامورین گمرکش آشغالند

ببخشین اینجوری گفتم دلم ازشون پره

واسه اینکه از یه پلیس اونم توی شانه خاکی جاده کاملا خارج از محدوده راه ماشینو پارک کردم یه سوال واسه درست بودن مسیر پرسیدم جریمه شدم البته جریمه نه که ازم رشوه گرفت

حالا شاید بعدا مفصلا واستون تعریف کردم ولی چیزی که هنوزم مهمه همون ایمیلی که واستون زدم

هنوز بیخیال نشده

توی مدتی که توی ایران بودم گوشیم روشن بود و مرتب پیام میداد وتک زنگ میزد منم طبق نصایح شما بی جواب می ذاشتم و اونم همش می نوشت حق داری که جواب ندی اگه یکی هم می بود که دم به دقیقه بهم می گفت دوست دارم منم کم محلش می کردم

اینو می خواستم بگم که

وقتی که رفتیم باکو گوشیم به مدت ۴روز خاموش بود یعنی سیم کارتمو عوض کردم به محض اینکه اومدم ایران توی مرز روشنش کردم یه چندتایی اس ام اس همزمان اومد و زنگ خورد

ولی بدون شماره جواب دادم از محل کار بود

بچه  هازنگ زدن و در مورد برگشتم و یه سری کارا صحبت کردیم خلاصه بعد اون دوباره زنگ خورد بازم بدون شماره بود جواب دادم اینبار خودش بود میدونست که رفتم باکو و گوشیم خاموشه یه

احوالپرسی خیلی سرد باهاش کردم وکمتر از یه دقیقه مکالمه که  زد زیر گریه که من اینجوریم و خودمو خار کردم و وووو...

یعنی یه حال گیری اساسی بعداز زد حال های پلیس های پست که ۲۰۰دلار رشوه دادم اینم بهش اضافه شد

دیشبم توی راه مدام پیام میداد و هنوزم ادامه داره

ولی امروز اینو نوشت

می خوام جدا شم بچه هامو جا بذارم برم توافقی طلاق می گیرم تا خیالت راهت شه اونوقت دیگه باید باهام باشی


بخدا خسته شدم

خسته


راستی آهنگ جدید محسن یگانه عالیه (رگ خواب این دل)

نظرات 5 + ارسال نظر
سحر جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:21 ب.ظ http://yaddashteman.blogsky.com

امین برو پیش مشاوری چیزی،اینجوری تمام زندگیت مختل میشه ...وضعیت این خانم واقعن نگران کنندست

احتمال این کارم هست که مجبور بشم برم پیش یه مشاور
آره نگران کنندس
خیلی بعضی وقتا واسش دلم میسوزه ولی به خودم مطمئنم که از اعتقادم (اخلاقی) نمی تونم بگذرم یه کم واسه خودمم عجیب شده
هرکی دیگه بود تا حالا باید تموم می شد
نمیدونم چرا

نازی جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:52 ب.ظ

سلام
رسیدن به خیر
این خانم چی می گه واقعا؟
امین باید یه فکر اساسی کنی چون ممکنه با زندگیت بازی بشه
حواستو جمع کن
کسی که حاضره بچه هاشو ول کنه....معلومه دیگه کیه

شانس منه واقعا
نازی جان مشکل اینه که تا حالا باید این موضوع تموم میشد ولی نشده
چرا؟

ثنا شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:57 ق.ظ

ای بابا .. این خانوم نه زن زندگی هستش و نه مادر درست و حسابی ..
البته نمیشه انقدر راحت در موردش حرف زد .. نمیدونم چی بگم..
اما پیشنهاد سحر خوبه .. برو مشاوره ..
اگر تونستی بیا تهران .. من یه جای عالی سراغ دارم .. همه مشاوره هاشون تو تی وی هم میان .. خیلی خوبه ..
یه فکر جدی بکن ..
راستی این آهنگ هم جدید نیست دیگه .. قدیمی شده :))

چه فکر جدیدی؟
من تازه شنیدم بچه ها گفتن که جدیده:))

ثنا شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:01 ب.ظ

فکر جدید نه .. فکر جدی ..
یعنی نزار دستی دستی این زن آبروت ببره

دارم یه کارایی می کنم

خاستگاه شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:19 ب.ظ

اههه
خواستم بیام ببینم سفر چه اندازه خوش گذشته که این خانومه.................
با سحر موافقم.
بعدش یک سوال تخصصی
چرا همیشه با پلیس تو مسافرت ها درگیر میشی؟

همیشه؟
یادم نمیاد خاستگاه !
اینا پلیس نبودن یه مشت دزد و راهزن سرگردنه بودند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد