شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

آخی


آخی

امشب ۵شنبه شب هست و می بایست دوستان ۵شنبه ای یه جا جمع میشدیم

اما به دلیل طولانی شدن ساعت کار اینجانب تا ساعت ۸ غروب و غلبه خستگی بر پیکر این بنده ناتوان و همچنین جمعه کاری جهت پیشرفت پروژه

توان بازگشت به منزل و گرد هم آوری دوستان جهت بزمی شبانه طبق روال ۵سال گذشته میسر نگردید و به محض اطلاع یافتن دوستان از این امر مراتب نارضایتی و ناخشنودی وکنسلی این بزم را اعلام داشتن

امید است در هفته آینده با اخباری شاد دل این عزیزان را شاد نمایم .


دلم واسه یه دوست تنگ شده قرار بود یه ماهه برگرده نمیدونم یه ماه شده یا بیشتراز یه ماهه


نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:57 ب.ظ

آرامش سنگ یا برگ

مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود


مرد سالخورده ای از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حال

پریشانش شدو کنارش نشست
مرد جوان بی اختیار گفت: عجیب آشفته ام و همه


چیز در زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و



نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟
مرد سالخورده برگی از درختی کند و آن را داخل نهر آب انداخت و

گفت:به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آب

می سپارد وبا آن می رود

سپس سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت

و داخل نهر انداخت . سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در عمق

آب کنار بقیه ی سنگ ها قرار گرفت
مرد سالخورده گفت: این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی اش توانست



بر نیروی جریان آب غلبه کند و درعمق نهر قرار گیرد

اما امواجی را روی آب ایجاد کرد و بر جریان آب تاثیر گذاشت

حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را

مرد جوان مات و متحیر به او نگاه کرد و گفت: اما برگ که آرام نیست

او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می رود و الان معلوم نیست کجاست!؟

لااقل سنگ می داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان

دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم



مرد سالخورده لبخندی زد و گفت: پس حال که خودت انتخاب کردی

چرا از جریان های مخالف و ناملایمات جاری

زندگی ات می نالی؟

اگر آرامش سنگ را برگزیده ای پس تاب ناملایمات را هم

داشته باش و محکم هر جایی که هستی ...آرام و قرار خود را از دست مده



در عوض از تاثیری که بر جریان زندگی داری خشنود باش

مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و

از مرد سالخورده پرسید: شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را

انتخاب می کردید یا آرامش برگ را؟




پیرمردلبخندی زد و گفت: من تمام زندگی ام خودم را با اطمینان به خالق

رودخانه هستی به جریان زندگی سپرده ام

و چون می دانم در آغوش رودخانه ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد

از افت و خیزهایش هرگز دل آشوب نمی شوم

من آرامش برگ را می پسندم
ولی می دانم که خدایی هست که هم به سنگ توانایی ایستادگی را داده است

و هم به برگ توانایی همراه شدن با افت و خیزهای سرنوشت


دوست من ....برگ یا سنگ بودن

انتخاب با توست

برگ یا سنگ مسئله این است
باید فکر کرد
ولی سنگ بودن و مقاومت کردن سنگ باعث شده که گوشه های تیز سنگ بعلت فرسایش گرد شده و تغییر کند
نتیجه اینکه اگر سنگ باشیم باید فرسایشی رو که مدنیا بر ما می دارد قبول کنیم
و اگرم برگ باشیم باید به ساز دنیا برقصیم

نازی جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:57 ب.ظ

یام رفت اسممو بالا بنویسم:)

این به جای اون

فلفل جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:56 ب.ظ

سلام امین، چطوری؟ خسته نباشی، چقدر کار می کنی تو؟
ایشالله هفته آینده جبران می کنی، اگه هم نکردی اسمتو می ذاریم ضدحال. خوبه؟ :دی

نه خوب نیس
خوبم مرسی - ممنون-- زیاد
:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد