شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

گرانبها ترین

بر بالای تپه ای در شهر وینسبرگ آلمان، قلعه ای قدیمی و بلند وجود دارد که مشرف بر شهر است. اهالی وینسبرگ افسانه ای جالب در مورد این قلعه دارند که بازگویی آن مایه مباهات و افتخارشان است:

 

افسانه حاکی از آن است که در قرن 15، لشکر دشمن این شهر را تصرف و قلعه را محاصره می کند.اهالی شهر از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان، برای رهایی از چنگال مرگ به داخل قلعه پناه می برند.

فرمانده دشمن به قلعه پیام می فرستد که قبل از حمله ویران کننده خود حاضر است به زنان و کودکان اجازه دهد تا صحیح و سالم از قلعه خارج شده و پی کار خود روند.

پس از کمی مذاکره، فرمانده دشمن به خاطر رعایت آیین جوانمردی و بر اساس قول شرف، موافقت می کند که  هر یک از زنان در بند، گرانبها ترین دارایی خود را نیز از قلعه خارج کند به شرطی که به تنهایی قادر به حمل آن باشد.

نا گفته پیداست که قیافه حیرت زده و سرشار از شگفتی فرمانده دشمن ، به هنگامی که هر یک از زنان شوهر خود را کول گرفته و از قلعه خارج می شدند بسیار تماشایی بود!!!!!.


با تشکر از فرستنده متن

نظرات 3 + ارسال نظر
امین پنج‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:00 ب.ظ

اینه دیگه وقتی که میگن زن اگه می خوای بگیری برو آلمان به همین خاطره
:)))

فلفل پنج‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:15 ب.ظ

ایول!! چه فکر باحالی کردن :))
بعدشم، خب فکر اینو کردن که جمعیت زنها بیشتر از مردها نشه که زنها مجبور بشن برن خواستگاری :))

آره دقیقا :))))))

من پنج‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:39 ب.ظ http://yaddashteman.blogsky.com

واقعن جالب بود.اما خیلی دلم میخواد بدونم اگه جای خانوما با مردا عوض میشد اونوقت مردا با چی بیرون میومدن؟

مردا؟!!
یعنی با ارزش ترین و گرانبها ترین چیز توی دنیا واسه مردا چیه ؟
فکر کنم بازم مردا همین کار رو میکردند
فقط یه مشکلی اون موقع پیش میومد؟ چون مردای قدیم هرکدوم دوسه زن داشتن انتخاب گرانبهاترین شون یه کم سخت میشد:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد