شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

دیدی گفتم

امروز که اومدم سرکار دیدم به به توی این مدتی که نبودم چقدر کارا پیشرفت کرده:))

شاید یادتون بیاد که قبل عید با مدیر پروژه به خاطر یه سری تصمیمات غیر عقلانیش در گیر شده بودم .

اون موقوع می خواست یه ژنراتور برق واسه تعمیر جابجا کنه چون غروب بود  و جرثقیل پیدا نکرد گفته بود که دیوار اتاقک ژنراتور رو خراب کنن تا به وسیله لودر هر طوری شده بارگیرش کنن و به تعمیر گاه بفرستن منم که هرچی مخالفت کردم و جلوی خراب کردن دیوار رو گرفتم راه بجایی نبردم و از بالا تماس گرفتن که دیوارو خراب کن وقت بخاطر یه شب

منم به راحتی هرچه تمامتر ظرف 1دقیقه به وسیله لودر دیوارو خراب کردم و ژنراتور رو واسه تعمیر همون شب فرستادیم .بعدش که درست شد بماند که همه متوجه شدن که بیخودی عجله کردن و هیچ خبری از کار نیست . بخاطر اینکه ژنراتور رو از بارون در امان بذارن واسش یه نایلون بزرگ گرفته بودن که موقعی که خاموش می شده روش بکشن .

تا اینکه چند روز قبل که من اینجا نبودم کارخونه رو روشن کردن واز اون طرف هم که باد شدید میومده و بخاطر نداشتن اتاقک و حفاظ ...نایلون محافظ به داخل پره های پروانه رادیاتور و موتور می پیچه و اینقدر به ژنراتور فشار میاره که واشر سر سیلندر و کاسه نمد میلنگ و... همه خراب میشه الانم که مشغول تعمیر کردن ژنراتور هستند.

حالا کی می خواد جوابگوی این همه خسارت باشه خدا میدونه

هزینه ساخت و خراب کردن ودوباره ساختن دیوار - هزینه تعمیر ژنراتور- تعطیلی کارخونه توی فصل کار و ....

اینم از امروز  ولی من وجدانم راحته

نظرات 3 + ارسال نظر
آلفا سه‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:50 ب.ظ http://blackpupil.blogsky.com/

حس خوبی میده..مگه نه..؟!
اینکه ببینی توی یه جمع هیچ احمقی حاظر نشده به حرفت گوش بده و حالا هم دارن چوبش رو می خورن و پیش خودشون میگن کاش به حرفش گوش داده بودیم..فلانی گفت نکنیما..!
اما مراقب باش..اینجور وقتاست که دشمنات بیشتر میشن..!

پیش منم بیا..دوست من.. :)

والا آلفا جان من اون موقع خیلی ناراحت بودم چون واقعا اون کار درست نبود
انصافا الانم خوشحال نیستم فقط از اینکه بهشون اخطار کرده بودم که اشتباس الان وجدانم راحته و ناراحت نیستم
یه وقتی شما به یکی مگی که این چاه نیفتی توش ها وقتی خودش دلش می خواد بیافته توی چاه حالا اگرم پاش بشکنه که من دیگه مقصر نیستم ولی از اینکه پاش شکسته ناراحت میشم ومیگم که ای کاش به حرفم گوش می دادی
اینم یه چیزی تو همین مایه هاس
باشه میام ببینم چیکار میکنی

فلفل سه‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:55 ب.ظ

سلام امین خان، به به! می بینم که خوب کار بلدی!
می گم نکنه منم به توصیه ات گوش نمی کنم بیفتم تو چاه ژنراتورم آسیب ببینه؟! :دی

نه بابا
این با اون فرق داره فلفل جان
اینجا من با واقعیت سرو کار دارم و خودم خوب و بدو می بینم ولی اونجا تو با واقعیت در ارتباطی و این تو هستی که باید خوب و بدو ببینی و تشخیص بدی
قبلا هم گفتم من با توجه به حرفای خودت نظر می دم ممکنه خیلی از واقعیت هارو که وجود داره و دلیل بر عالی بودن شازده هست رو تو عنوان نکنی یا اصلا به چشمت نیاد ولی ممکنه باشه به همین خاطره اینجا ماها فقط نظر میدیم که خودت این نظر هارو بخونی و با واقعیت هایی که باهاش رو برو هستی مطابقت بدی و ببینی که چقدر درسته و چقدر غلط
ایشاله که هیچ وقت توی چاه نمیافتی و خوشبخت و شاد باشی همیشه

نازی چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ق.ظ

عجب؟
حالا خوبه شما هشدار داده بودی قبلا

آره
همون شد عاقبت دیدی که گفتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد