شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

احساسات


بالاخره یکمی این رابطه هم احساسی شد

باید بگم که خانم به گفته خودش رفته جمکران ۳روز پیش و گریه و زاری و خدایا غلط کردم راه انداخته

ولی بازم دیشب اس داد که نمیتونه بیخیال بشه

منم اصلا جوابشو ندادم بازم نوشت چقدر بی رحمی واز این غلطای اضافی

منم گوشیمو خاموش کردم تا صبح راحت خوابیدم

نظرات 2 + ارسال نظر
سحر جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:16 ق.ظ http://yaddashteman.blogsky.com

پس فعلا داره خوش میگذاره،میبینم که نیستی:p
امین دلم نمیخواد در موردش حرف بزنم،ناراحتم میکنه...

باشه هر جور راحتی

خاستگاه جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:54 ب.ظ

زندگی شیرین میشود

هرچی خدا بخواد:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد