شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

اوضاع و احوال

باید بگویم که

امروز جمعه ساعت ۱۷.۱۰

من در سلامت کامل و هوشیاری کامل بسر می برم خوشبختانه خبری ازش نیس واگه خدا بخواد این آخرین باری که اسم نحس شو میارم اینجا


برای خاک سپاری پدر یکی از همکاران به مزار رفتگان رفتیم ۹صبح

یعنی اینکه جمعه ایی که تا ۱۲ برنامه خواب ناز داشتم برنامه بهم خورد

و اکنون از این بی برنامگی یکم دلخورم کمتر میام نت ولی میام و بهتون سر میزنم

به وب یکی از بچه رفتم حالم گرفته شد و یکی دیگه رو سر زدم عصبانی شدم و آخری رو که دیدم دیوانه شدم

:)

نظرات 4 + ارسال نظر
سحر جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:35 ب.ظ http://yaddashteman.blogsky.com

بلاگ من کدوم بود؟:)))))))))))))))))))))))

نمی خوام بگم اولی بود
بگم؟!!
:)

فلفل جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:46 ب.ظ

نگو که مال من دومی بود، می گی؟ :دی

خوشم میاد ازت که خودت خوب میدونی

ثنا جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:51 ب.ظ

خدا پدر دوستت را بیامرزد ...

ممنونم مرسی
همچنین رفتگان همه رو

خاستگاه شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:18 ب.ظ

خوب اون بلاگ دیونه کنننده من بودم
اما خوب پتانسیلش رو خوب داشتی هااا

بله ما اینیم دیگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد