شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

فردای اون روز ساعت ۸.۳۰ شب بود که یه تک زنگ زد

۵دقیقه بعدش یه پیام داد که تک زدم که بدونی هنوزم بیادتم

منم که همون لحظه پیامشو پاک کردم و فراموشش کردم

گذشت و فرداش یعنی دیروز

یه پیام داد که :

خوشحال باش کم کم داری واسم عادی میشی

و دیگه تا همین الان خبری ازش نیس ولی

میدونم که بازم سروکله ش پیدا میشه البته اینبار فقط واسه اذیت کردن

خدا رو شکر اوضاع روحیم خوبه و دارم به روزای قبل از خانوم بر می گردم

از همتون ممنونم

نظرات 5 + ارسال نظر
هیس سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:19 ب.ظ http://l-liss.blogsky.com

این جا که پر شده ازین خانم مزاحم...

ببخشی
اینجا کجاس؟

خاستگاه سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:46 ب.ظ

خواهش م یکنم
صورت حساب را برات DHL میکنم

مرسی حتما پرداخت می کنم

نازی سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:35 ب.ظ

سلام
خدا رو شکر که بهتری
بالاخره تموم میشه تو که اینهمه صبر کردی یه خورده دیگه هم روش



موفق باشی

باشه
مرسی

ثنا سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:43 ب.ظ

ما هم از تو ممنونیم :))

بابت چی؟
:))

فلفل چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:27 ب.ظ

سلام امین،
خدارو شکر
امین دوست داریم

سلام مرسی فلفل
منم شما ها رو دوس دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد