شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل


قبل اینکه بخوام حرف اصلیمو بزنم اینو بگم که

از امشب به مدت تقریبا یه هفته نیستم یعنی دارم با یکی از بچه هامیریم اربیل عراق واسه تنوع روحیه و دیدن شادمهر

واما حرف اصلی

اوضاع خرابه واسه همه بچه ها میل می کنم حرفامو

حس می کنم یکی داره وبمو می خونه نمی خوام گند بالا بیاد

و همه نوشته ای چند شب قبلو باید پاک کنم

تازه الان به حرف خاستگاه رسیدم که بهم گفت ساده دل

نظرات 5 + ارسال نظر
سحر جمعه 19 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 ب.ظ http://yaddashteman.blogsky.com

نگران نباش...برو مسافرت خوش باش،فقط کاری رو که گفتم انجام بده...امیدوارم هر چه زودتر همه چی حال شه

خداکنه
:)

ثنا جمعه 19 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:32 ب.ظ

ای بابا .. آشناس ؟؟ فامیل ؟؟
حالا بیا تو وبمون بگو .. ایمیل من پکیده :))

فکر کنم توی نظرات شخصی واست نوشتم

khastgah جمعه 19 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:10 ب.ظ

خیلی خوش بگذره

ثنا نمی میری که ایمیلت رو درست کنی ازت خبر ندارم
می ترسم زیر آبی بری

فلفل دوشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:30 ق.ظ

سلام امین، به سلامتی بری و بیای ایشالله

سلام
مرسی

نازی دوشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:31 ب.ظ

عجیبه!
خوش بگذره


شادمهر....آهنگهاشو دوست دارم
باید تو رو پیدا کنم
شاید هنوزم دیر نیست.......

شاید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد