شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

بارون و کویر

فردای اون روز دوباره پیام داد بازم مثل همیشه جواب ندادم

یه پیام دیگه داد که معنیش این بود:

تو بارونی و من کویر و کویر بدون بارون هم زنده س پس برو بمیر


میدونستم بیخیال نمیشه و اصلا خوشحال نشدم

شب دوباره پیام داد

میخواد حرص منو دربیاره که این موضع برملا بشه

خانومم بفهمه ولی اینقدر احمقه که نمیدونه من همه پیامهاشو ذخیره کردم وآبرو خودشو میبره

اگه بخاطر بچه هاش نبود قبل از اون خودم برملاش میکردم

فعلا هیچ کاری بجز صبر کردن ازم بر نمیاد

چیکار کنم خدا

بالاخره پول اومد

یه عالمه طلبکار ریختن تو دفتر

ولی پول واسه همه نبود به همه م قول داده بود

اعصاب خوردیش واسه ما بود و هست

طوریکه هیچ حس و انرژی برام نمی موند که بخوام بیام نت

ولی چیزی که باعث شد اول صبح بیام و بنویسم این بود:

دیشب با خانومم بودم میدونست که خونه م  و با خانومم

شروع کرد به اس ام اس دادن

اونم ساعت 11:30 شب نه یکی نه دوتا

چندتا

خانومم گفت کیه امین؟

گفتم نگهبانه پول میخواد

پیام هاشو نخونده حذف میکردم داشت گندش در میومد که گفت یکی از پیاماشو واسم بخون ببینم چجوری برات پیام میدن

منم چندتا پیام قبل که واقعا نگهبان برام فرستاده بودو  باز کردم و براش خوندم

میدونم عمدا اینکارو میکرد

اگه بخواد ادامه بده واقعا نمیدونم چیکار کنم

اگه دیشب لو میرفت چه آبرو ریزی میشد

 خدایاخدایا