شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

شبای جوانی

شبی باخیال تو هم خونه شد دل

نتیجه

نتونستم  تا  آخرش برم ولی خوب بود

یعنی همه اون فعالیت هایی رو که باید جهت خوابیدن انجام میدادم انجام دادم ولی بعضی چیزا از دست آدم خارجه

یعنی اینکه نمیشه بردار زاده های دوقلو که یه سال و نیم سن دارن و دوتا دختر خوشگلن رو کنترل کرد

آره ساعت دوازده ظهر حس کردم که یه چیزی داره میره تو گوشم و مدام میگه

ججو   ججو  

و اون یکی میگه

اممممییییی

چشمامو که باز کردم دیم هر دوشون از تخت اومدن بالا و از سر و کله من دارن بالا میرن و با انگشت داره گوشم و سوراخ میکنه

منم همونجا حسابی سر به سرشون گذاشتم

ولی واقعا خستگیم در رفت و از اون بهتر اینکه دوتا دختر خوشگل و شیطون از خواب بیدارم کردن



استراحت

بالاخره آخر هفته فرارسید

یعنی تعطیلی و استراحت

توی هفته ای گذشت من نه عید داشتم و نه تعطیلی و جمعه 

یعنی همش سر کار بودیم و حالا بعد دوهفته به تعطیلی رسیدیم

خدایا شکرت 

اگه خدا بخواد امشب می خوام تا ۲-۳ بیدار باشم چون مثل همه ۵ شنبه ها مهمون دارم 

و فردا تا خود ظهر بخوام

تا خود خود ظهر یعنی ساعت ۱۴

اقدامات ضروری جهت انجام عملیات خواب

۱- خاموش کردن موبایل

۲- قطع کردن تلفن ثابت

۳- تعیین یه مکان کاملا آرام جهت خواب

۴- اخطار جدی به خواهران و پسرخاله ها

۵- خواهش و التماس از پدر و مادر


به امید موفقیت

دیشب یه مهمونی دعوت بودیم 

البته جشن فارغ التحصیلی یکی از بچه ها بود که منتظر جواب آزمون دکتراشه

من فکر میکردم که فقط دوستای خودشو دعوت کرده ولی وقتی که رفتیم دیدیم نه ..

همه اونجا بود هم دوستا و هم اقوام نزدیک که با یه تدارکات زیبا یه پارتی کوچلو خانوادگی همراه با موزیک - رقص نور  - و...

خیلی خوش گذشت یه سری آهنگ هایی که توی ارمنستان باهاشون خاطره داشتیم دیشب توی تقریبا همون حال و هوا اجرا و خیلی فاز داد

خوبیش اینجا بود که با همون هایی که رفته بودم ارمنستان دیشب اونجا با هم بودیم 

کم کم دارم به این نتیجه می رسم که زندگی و زنده بودن فقط واسه اینه که آدم زندگی کنه و شاد باشه همین .

سوال

مسئله اینه:


3 نفر با هم میرن ساعت فروشی ، ساعت میخرن  30000 تومن. یعنی نفری 10000 تومن دادن. صاحب مغازه به شاگردش میگه قیمت ساعت 30000 تومن نبوده 25000 تومن بوده. برو 5000 تومن بهشون برگردون. شاگرد مغازه از این 5 تومن 2تومنشو واسه ی خودش برمیداره .

3 تومن دیگرو میده به اون سه نفر. (نفری 1000 تومن). پس با برگشت 1000 تومن نفری، اونها هرکدوم 9000 تومن دادند. حالا سوال اینجاست اگه  9×3= 27


2تومنم که شاگرد مغازه برداشته ، میشه 29 تومن پس اون 1000 تومنه کجاست؟



طراح سوال : پروفسور حسابی


البته من ظرف یک دقیقه اون هزار تومن و پیدا کردم

یه خبر داغ

اول از عروسی دیشب بگم که واقعا عالی بود و خیلی خوش گذشت

اما خبر اصلی

ساعت ۱۵.۳۰ امروز بود که متوجه شدم که یک اس ام اس ساعت ۱۴.۲۰واسم اومده

اونو باز کردم اگه گفتین کی بود؟!!

.

.

.

.

.

.

 خانوم نبود

دانشجو بود

اینم متن اس ام اس

:ــ سلام حالتون خوبه؟ .... گفت که شما بد جور حالتون بد شده .بهترین؟

 گفتم خب مثل یه دوست که احوالمو پرسیده جوابشو میدم نوشتم

--  سلام مرسی خیلی بهتر شدم ممنونم که حالمو پرسیدی.

:ــ خواهش می کنم ایشالا خوب میشید زودزود

حس کردم دنبال یه بهونه ای بوده که با هام حرف بزنه ولی هنوز اون اس ام اس ی که بهم داده بود که نمی خوام با کسی باشم و با درسامم توی ذهنم بود و مدام واسم تداعی میشد ولی خب گفتم یه چیزی بنویسم که اگه می خواد حرف بزنه حرفشو بزنه خلاصه منم نوشتم

مرسی ممنون. درست تموم شد؟

نوشت:ـ نه هفته دیگه یه امتحان دارم و تازه بیمارستانم که آخر بدبختیه

توی نوشته هاش حس میکردم که می خواد آشتی کنه ولی بازم گفتم نکنه که چون یه بار مریض شده من حالشو پرسیدم حالا اون می خواد تلافی کنه

نوشتم خسته نباشی دکتر شدن اینارم داره . موفق باشی

نوشت مرسی ممنون شما چی اوضاع کاریتون خوبه

:ــ خوبه خدا رو شکر یه کم مشکل داشتم که اونم حل شده

نوشت :ــ خدا رو شکر که اون حل شده ایشالا موفق باشی

منم نوشتم :ــ بازم ممنون

و این پایان مکالمات اس ام اسی بود فکر کنم از اینکه اینقدر سرد جوابشو دادم ضد حال خورد

ولی ناراحت نیستم چون سری قبل ازش خواستم که باهاش حرف بزنم وان دیگه جواب نداد و امروزم توقع داشت که من دوباره پیگیری کنم و سر موضوع خودمونو باز کنم که غرورم اجازه نداد

در ضمن اصلا شاید خواسته تلافی احوالپرسی منو انجام بده و قصد دیگه ای نداشته من چرا می بایست دوباره اون موضوعات پیش می کشیدم ها؟