شهرخیال

دلم برایت تنگ می شود حتی اگر پشت پلکهایم باشی

 

نایت اسکین

 

 

 

 

این شعر راهمین حالابخوان

 


وگرنه بعدهاباورت نمیشود


هنگام سرودنش چقدر عاشق بودم


همین حالابخوان این شعر را


که ساختارمحکمی ندارد


ومثل شانه های تو


وقتی گریه میکنم


                                   میلرزد.

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.comبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.comبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.com


 

نوشته شده در پنجشنبه یازدهم فروردین ۱۳۹۰ساعت 16:57 توسط SAMIR |


[تصویر:  p47igggneh26zyp1x00c.png]
نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۲ساعت 20:6 توسط SAMIR |


دستمال كاغذي به اشك گفت:
قطره قطره‌ات طلاست
يك كم از طلاي خود حراج مي‌كني؟
عاشقم
با من ازدواج مي‌كني؟
اشك گفت:
ازدواج اشك و دستمالِ كاغذي!
تو چقدر ساده‌اي
خوش خيال كاغذي!
توي ازدواج ما
تو مچاله مي‌شوي
چرك مي‌شوي و تكه‌اي زباله مي‌شوي
پس برو و بي‌خيال باش
عاشقي كجاست!
تو فقط
دستمال باش!
دستمال كاغذي، دلش شكست
گوشه‌اي كنار جعبه‌اش نشست
گريه كرد و گريه كرد و گريه كرد
در تن سفيد و نازكش دويد
خونِ درد آخرش، دستمال كاغذي مچاله شد
مثل تكه‌اي زباله شد
او ولي شبيه ديگران نشد
چرك و زشت مثل اين و آن نشد
رفت اگرچه توي سطل آشغال
پاك بود و عاشق و زلال
او با تمام دستمال‌هاي كاغذي فرق داشت
چون كه در ميان قلب خود
دانه‌هاي اشك كاشت
نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم آبان ۱۳۹۲ساعت 23:7 توسط SAMIR |


پس از آفرينش آدم ،خدا گفت به او :
نازنينم آدم .…
با تو رازي دارم ..!
اندکي پيشترآي ..
آدم آرام و نجيب ، آمد پيش ...
زير چشمي به خدا مي نگريست ...
محو لبخند غم آلود خدا ...
دلش انگار گريست .
نازنينم آدم ، ) قطره اي اشک ز چشمان خداوند چکيد (
ياد من باش … که بس تنهايم ...
بغض آدم ترکيد ...
گونه هايش لرزيد ،
به خدا گفت :
من به اندازه ي .…
من به اندازه ي گلهاي بهشت ..… نه …
به اندازه عرش ... نه .… نه
من به اندازه ي تنهاييت ، اي هستي من
دوستدارت هستم ...
آدم ، کوله اش را بر داشت
خسته و سخت قدم بر مي داشت …
راهي ظلمت پر شور زمين .
زير لبهاي خدا باز شنيد …
نازنينم آدم …
نه به اندازه ي تنهايي من …
نه به اندازه ي عرش…
نه به اندازه ي گلهاي بهشت ...
که به اندازه يک دانه گندم ،
تو فقط يادم باش ،
نازنينم آدم…
نبري از يادم .…
نگاره: ‏پس از آفرينش آدم ،خدا گفت به او :
نازنينم آدم .…
با تو رازي دارم ..!
اندکي پيشترآي ..
آدم آرام و نجيب ، آمد پيش ...
زير چشمي به خدا مي نگريست ...
محو لبخند غم آلود خدا ...
دلش انگار گريست .
نازنينم آدم ، ) قطره اي اشک ز چشمان خداوند چکيد (
ياد من باش … که بس تنهايم ...
بغض آدم ترکيد ...
گونه هايش لرزيد ،
به خدا گفت :
من به اندازه ي .…
من به اندازه ي گلهاي بهشت ..… نه …
به اندازه عرش ... نه .… نه
من به اندازه ي تنهاييت ، اي هستي من
دوستدارت هستم ...
آدم ، کوله اش را بر داشت
خسته و سخت قدم بر مي داشت …
راهي ظلمت پر شور زمين .
زير لبهاي خدا باز شنيد …
نازنينم آدم …
نه به اندازه ي تنهايي من …
نه به اندازه ي عرش…
نه به اندازه ي گلهاي بهشت ...
که به اندازه يک دانه گندم ،
تو فقط يادم باش ،
نازنينم آدم…
نبري از يادم .…‏
نوشته شده در جمعه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۲ساعت 19:37 توسط SAMIR |


واعظی پرسید از فرزند خویش
هیچ می دانی مسلمانی به چیست؟!
صدق و بی آزاری و خدمت به خلق،
هم عبادت ، هم کلید زندگیست ...
گفت : زین معیار اندر شهر ما ، یک مسلمان هست آن هم ارمنیست!

زنده یاد پروین اعتصامی
نوشته شده در یکشنبه نوزدهم آبان ۱۳۹۲ساعت 19:35 توسط SAMIR |


نوشته بود " ذهن تو مریض است"

نه رفیق بیا ذهن های مریض را برایت معنی کنم!

ذهن مریض آنیست که بهانه شلوغی واگن مترو و به بهانه ترمز خودش را به زن ها میمالد !

ذهن مریض آنیست که به بهانه جا نبودن در اتوبوس خودش را به زنها میچسباند!

ذهن مریض آنیست که وقتی دختری کنار خیابان در انتظار تاکسی است قیمت میپرسد!

ذهن مریض آنیست که تا موی بلوند و استخوانی میبیند فاحشه مینامد!

ذهن مریض آنیست که شیطنت خاص زنان را فاحشگری میداند!

ذهن مریض آنیست کوچکترین لبخند یک زن را درخواست سکس میداند!

ذهن مریض در این کشور زیاد است از آن های که دختری را که روژ قرمز میزنند روسپی میدانند تا آن ها که با دیدن ساپورت ارضا میشوند.

ذهن مریض اینجاست در ایران جایی که یک زن در مانتو جذاب تر است از زنی در ماکسی 

اینجا مرد هایش از کمبود همه را فاحشه میدانند جز مادر و خواهر خویش!
نوشته شده در یکشنبه نوزدهم آبان ۱۳۹۲ساعت 11:17 توسط SAMIR |


کشتن گوسفند گرفتن جان است

امسال درخت نذر کنیم و 

به زمین حیات دوباره ببخشیم!

نوشته شده در سه شنبه بیست و سوم مهر ۱۳۹۲ساعت 21:31 توسط SAMIR |


دلت که گرفت، دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است، پر بکش
او همیشه آغوشش باز است، نگفته تو را میخواند ؟
اگر هیچکس نیست، خدا که هست...
.
.
اون لبخندی که برای پنهان کردن دردت میزنی،
لبخند خداست به بنده اش
اون لبخندی هم که پشتش خدا باشه،
تمام مشکلاتو حل میکنه...
.
.
خدا تلفن ندارد، اما من با او صحبت میکنم
فیسبوک ندارد، اما من دوست او هستم
توییتر ندارد، اما من او را دنبال میکنم...
.
.
با خدا دعوا کردم با هم قهر کردیم فکر کردم دیگه دوستم نداره
رفتم تو رختخواب چند قطره اشک ریختم و خوابم برد
صبح که بیدار شدم مامانم گفت نمیدونی از دیشب تا صبح چه بارونی میومد...
.
.
تمام خوبی ها را برایت آرزو می کنم، نه خوشی ها را
زیرا خوشی آن است که تو می خواهی
و خوبی آن است که خدا برای تو می خواهد...
.
.
نیایش یعضی از ما آدم ها با خدا
و درخواست از او برای حضور در زندگیمان
مانند شیطنت بچه هایی است که در می زنند و فرار می کنند...
.
.
زمانبندی خدا بی نظیر است،
نه هیچگاه دیر نه هیچگاه زود
کمی بردباری می طلبد و ایمان بسیار،
اما ارزش انتظار را دارد...
..قربون خدای بزرگم برم که اگه خطا کنم
نهایت قهرش بین دو اذانه
دوباره صدام میکنه...
.
.
ﻫﻤﻴــــﺸﻪ ﺳــﺮﻡ "ﺑﺎﻻﺳــﺖ"،
ﭼــﻮﻥ ﺑــﺎﻻی ﺳــﺮﻡ "ﺧﺪﺍﺳــﺖ"
.
.
گرفتار آن دردم که تو درمان آنی،
بنده آن ثنایم که تو سزای آنی...
.
.

پروردگارا
بیشتر می جوئیم و کمتر می یابیم
وقتی تو را در نظر نداریم...
.
.
پروردگارا...
مهارت مراقبت از آنچه را که به ما بخشیده ای
در قلبمان بکار زیرا ما در از دست دادن استاد شده ایم...
.
.
جواب آزمایش الهی مون، درست در نمیاد
اگر عمری از حرام و لقمه اش ناشتا نباشیم...
.
.
شک دارم که خالق دانه های انار
زندگی مرا بی نظم چیده باشد...
.
.
از خدا برگشتگان را کار چندان سخت نیست
سخت کار ما بُوَد کز ما خدا برگشته است...
.
.
الهی
همنشین از همنشین رنگ می گیرد،
خوشا آنکه با تو همنشین است...
.
.
خدایا تو میدانی آنچه را که من نمیدانم
در دانستن تو آرامشیست و در ندانستن من تلاطمها
تو خود با آرامشت تلاطمم را آرام ساز...
.
.
به خاطر بسپاریم که
همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است
آرام، بی صدا، همیشگی...
.
.
الهـــی
چون در تـــو نگریـم شاهیــم و تــاج برسـر
وچون به خـود نگیریـم، خاکیــم و خاک برسـر...
.
.
وقتی چشم امیدتان به خدا باشد و باور و ایمان قوی داشته باشید:
هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که راست نباشد
هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که پیش نیاید
هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که دیر نپاید...
.
.
ﺷﻌﺎﻉ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻴﺖ ﺭا ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺯﻳﺎﺩ ﻛﻦ،
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﺭﻭﺯی ﺑﺘﻮاﻧﻲ ﻫﻤﻪ ﺭا ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺩﻫﻲ
ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﺎ ﺧﺪا ﻓﺎﺻﻠﻪای ﻧﻴﺴﺖ...
.
.
خدایا
خواستم بگویم تنهایم
اما نگاه خندانت مرا شرمگین کرد
چه کسی بهتر از تو
.
.
کار خدا نشد ندارد،
او خوب می داند چطور در و تخته را به هم جور کند
خواسته هایت را به او بسپار،
او حتما راهی برای رسیدن، به تو نشان خواهد داد...
.
.
خدایا مرا ببخش
که همواره در گرفتاری هایم؛ دنیا را از تو خواسته ام
الهی دستانی عطا کن که تو را برایم از تو بخواهد...
.
.
خدایا به تنهاییت قسم،
ما را به آنچه که قسمتمان نیست عادت نده
.
.
زَهر است عطای خلق هرچند که دوا باشد
حاجت از کی طلبی جایی که خدا باشد ؟!
.
.
خدایا شکرت که مرا از تمام وابستگی ها می رهانی
و ترس از دست دادن را از من دور کردی
و چنان روحم را بزرگ کردی که دلبسته باشم نه وابسته...
.
.
وقت دعا خجالت نکش،
نگو من گناهکارم و صدامو نــمیشنوه
اونـی که اون بالاست بیشتر از اونی که تو فکر میکنی هـــواتـو داره...
.
.
آرامش چیست؟ نگاه به گذشته و شکر خدا
نگاه به آینده و اعتماد به خدا
نگاه به اطراف و جستجوی خدا
نگاه به درون و دیدن خدا
لحظه تان سرشار از بوی خدا!
.
.
شک نکن
درست در لحظه ی آخر، در اوج توکل و در نهایت تاریکی
نوری نمایان می شود، معجزه ای رخ می دهد
و چه زیبا خدا از راه می رسد...
.
.
روزهایی بدی در زندگی آدم می رسد،
که هیچ کسی حتی نمی پرسد "خوبی؟"
برای چنین روزهای بدی، نیاز به یگانه مهربانِ دلسوزی داری
به شرطی که در روزهای خوب فراموشش نکرده باشی و نامش چه زیباست...
"خــــدا"
.
.
خدایا، دردنیاماگناه می کردیم ... دوست تومحمدص غمگین می شدودوست توشیطان شاد! خدایااگردرقیامت عقوبت فرمائی ، بازدوست تومحمدص غمگین می شودودشمن توشیطان ، شاد! خدایا دو شادی به دشمن مده ودوغم بردل دوست منه

نوشته شده در چهارشنبه دهم مهر ۱۳۹۲ساعت 21:7 توسط SAMIR |


آن لحظه که همه چیز دور و برت زبانه میکشد

و خشم کهنسال شعله های ناگهان ، روبرویت می پیچد

  از خود می گذری  تا دستهای مهربانت

تلخی سوزان حادثه را در هم بریزد.

یاد شهدای اتش نشان نیک و جاوید

نوشته شده در شنبه ششم مهر ۱۳۹۲ساعت 20:28 توسط SAMIR |


جشن مهرگان بر همه پارسیان فرخنده باد!

یاد روز های خوش کودکی و تحصیل هم بخیر وگرامی

اگر چه نه ماه تحصیلی قدیما خیلی عذاب اورد بود برامون.

امسال مهرو خیلی دوست دارم چون عشقم, هستی نازنینم

برادر زاده خوشگلم رفته کلاس اول ،خوشحاله و میخندهدوست داشتنپوزخند

نوشته شده در دوشنبه یکم مهر ۱۳۹۲ساعت 21:2 توسط SAMIR |



.((سبحان الله یا فارج الهم و یا کاشف الغم فرج همی و یسر امری و ارحم ضعفی و قله حیلتی و ارزقنی من حیث لا احتسب یارب العامین))



حضرت محمد (ص) فرمودند :هرکس مردم را از این دعا با خبر کند در گرفتاریش گشایش پیدا میکند.

 

نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم شهریور ۱۳۹۲ساعت 20:24 توسط SAMIR |


بیزار باش از معشوقی که

              اسم هرزگی هایش را بگذارد

    «آزادی»

اسم نگرانی هایت را بگذارد           

              «گیر دادن»

و برای بی تفاوتی هایش                        

            «اعتماد داشتن به تو»

                                   را بهانه می کند

نوشته شده در دوشنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۲ساعت 21:50 توسط SAMIR |



خدا پرسید میخوری یا میبری؟

و من گرسنه پاسخ دادم میخورم

چه میدانستم لذت ها را می برند,حسرت ها را می خورند....؟

زنده یاد حسین پناهی

نوشته شده در دوشنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۲ساعت 21:50 توسط SAMIR |


یعنی انتظار داشتن از بعضیا حکایت شرط بستن  رو "خر"

توی مسابقه اسب دوانیه!

بعضیا رو اصن نباید آدم حساب کرد چه برسه به اینکه انتظار داشته

باشی ازشون

همیشه سکوت کردن نشونه ی تایید حرفای شما نیست

شاید قطع امید کرده از سطح شعورت

نوشته شده در جمعه هشتم شهریور ۱۳۹۲ساعت 0:53 توسط SAMIR |


دیروز تو ماشین دو تا دختر همدیگرو دیدن شروع کردن احوال پرسی اونیکی گفت راستی نامزدت چطوره ؟؟؟

دخدره گفت دیگه نامزدم نست

اونیکی شروع کرد که آره بهتر اصن بهت نمیخورد قیافش عین عن بود پسره ی داهاتیه از خود راضی هر موقع میدیدمش حالم بهم میخورد  … یهو دختره گفت نامزد نیستیم ازدواج کردیم :|

هیچی دیگه راننده زد بغل یه نیم ساعتی چمنارو گاز میزدیم :) ))

نوشته شده در پنجشنبه هفتم شهریور ۱۳۹۲ساعت 12:44 توسط SAMIR |


ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ برای ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻏﺬﺍ می ره به ﺳﻠﻒ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ. ﻭﻟﯽ اشتباها می ره ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ، ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ می نشینه ﻭ ﺷﺮﻭﻉ می کنه ﺑﻪ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ.
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﻭ می بینه ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ می شه ﻭ می گه: ﮔﺎﻭﻫﺎ ﺑﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺟﺎ ﻏﺬﺍ نمی خوﺭﻥ.
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩ می گه: ﺑﻠﻪ، ﺩﺭﺳﺘﻪ. پس من ﭘﺮﻭﺍﺯ می کنم ﻭ می رم ﯾﻪ ﺟﺎی ﺩﯾﮕﻪ می نشینم!
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﺪﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺣﺎﺿﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ می شه، ﺗﺼﻤﯿﻢ می گیرﻩ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ تلافی کنه!
بعد از ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ، بعد از این که ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻭﺭﻗﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺭﻭ ﺗﺼﺤﯿﺢ می کنه، ﻣﺘﻮﺟﻪ می شه ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ می تونه ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ درس رو ﭘﺎﺱ ﮐﻨﻪ. به همین دلیل به دانشجو می گه: ﯾﻪ ﺳﻮﺍﻝ می پرسم، اگر ﺟﻮﺍﺏ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺑﺪهی ﻧﻤﺮﻩ ﺗﻮ رو می دهم. ﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﺍﯾﻨﻪ: ﺗﻮی ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﭘﻮﻝ ﻭ ﺗﻮی ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺷﻌﻮﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ، ﺗﻮ ﮐﺪﻭم رو ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ می کنی؟
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ: ﮐﯿﺴﻪ ﭘﺮ از ﭘﻮﻝ رو!
ﺍﺳﺘﺎﺩ: ﻭﻟﯽ اگر من بودم، ﻋﻘﻞ ﻭ ﺷﻌﻮﺭ رﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ می کرﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ مهم تر از ﭘﻮﻟﻪ.
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ: ﺑﻠﻪ ﺩﻗﯿﻘﺎ! ﭼﻮﻥ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﭼﯿﺰی رو برمی دﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﻩ!
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻮﻧﺶ ﺑﻪ ﺟﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﺎﯼ ﺑﺮﮔﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ می نویسه: "ﮔﺎﻭ" ﻭ ﺑﺮﮔﻪ ﺭﻭ می ده ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ. ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺑﺪﻭﻥ این که ﺑﻪ ﺑﺮﮔﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻪ ﺍﺯ ﮐﻼﺱ می ره ﺑﯿﺮﻭﻥ. ﻭﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻌﺪ بر می گرده ﻣﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩ می گه: ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ، ﺷﻤﺎ ﭘﺎﯼ ﺑﺮﮔﻪ ﻣﻦ ﺍﻣﻀﺎﺗﻮن رو ﺯﺩید ﻭﻟﯽ ﻧﻤﺮﻩ من رو ﯾﺎﺩﺗﻮﻥ ﺭﻓﺖ ﺑﻨﻮیسید!

نوشته شده در چهارشنبه ششم شهریور ۱۳۹۲ساعت 22:44 توسط SAMIR |



یکی این پستو گذاشته:

کابل مودمو خم کنید، اینترنت پشت سیم جمع میشه ...

بعد یهو ولش کنین (!) اینترنت با فشارمیاد تو مودمتون حالشو می برید(!!!!!)

تذکر : سیمو زیاد نگه ندارید ممکنه اینترنت فشارش خیلی زیاد شه ,بترکه کف اتاقتون اینترنتی شه


بعد یه احمقی هم این کامنتو زیرش نوشته:

اینترنت من خیلی سرعتش کمه

من 15 دقیقست کابلو خم کردم ولی اینترنتم هنوز جم نشده,

حالا چیکارش کنم؟...


من :O!!!

کابل مودم :|

اینترنت :|

سرعت :|

نوشته شده در یکشنبه سوم شهریور ۱۳۹۲ساعت 0:56 توسط SAMIR |


یکی مثل حضرت بوسف به خاطر خوشگلیش و ذکاوتش

باید بشه عزیز مصر

.

.

.

یکی هم مثه من.....

با این همه خوشگلی ومتانت و

جذابیت باید بشینم اینجا پست بذارم شماهام کامنت نزارید!!!

خو یه ذره از دلم در بیارید
 

نوشته شده در یکشنبه سوم شهریور ۱۳۹۲ساعت 0:53 توسط SAMIR |


دم خونمون به مهد کودک هست یه ناظم زن غرغرو داره!

امروز صبح زود داشت بلند داد میزد:

امیر علی ندو

امیر علی نکن

امیر علی یاشارو نزن

امیر علی اسباب بازی مهتی رو بهش بده

امیر علی

بابام از خواب پرید یهو قاطی کرد سرشو از پنجره کرد بیرون داد زد:

امیر علی توله سگ دهن مارو سرویس کردی یه جا بتمرگ دیگه کره خرخیلی خنده‌دار

نوشته شده در یکشنبه سوم شهریور ۱۳۹۲ساعت 0:44 توسط SAMIR |


نوشته شده در یکشنبه سوم شهریور ۱۳۹۲ساعت 0:37 توسط SAMIR |


ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﻮﺡ ﮐﺠﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻧﻮﻉ ﺣﯿﻮﻭﻥ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩﻩ ،


ﺑﺎﺑﺎ ﺧﺐ ﻣﺜﻼ ﭘﻨﮕﻮﺋﻦ ﻭ ﺯﺭﺍﻓﻪ ﻭ ﺧﺮﺱ ﭘﺎﻧﺪﺍ ﮐﻪ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺍﻗﻠﯿﻢ ﻧﻤﯿﮕﻨﺠﻨﺪ.


ﯾﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻪ ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ ﻭ ﭼﯿﻦ ؟!!


ﺍﺣﺘﻤﺎﻻً ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﮐﺮﺩﻩ ﻣﺜﻼً ﻓﻼﻥ ﺳﺎﻋﺖ ﺳﺮِ ﮐﺎﻧﺎﻝِ ﺳﻮﺋﺰ ﺑﺎﺷﯿﺪ !!!


ﻧﻪ ﺧﺪﺍﯾﯽ ؟؟؟


ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﯾﻦ ؟؟؟
نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۲ساعت 20:20 توسط SAMIR |


یارو مداحه اومده داشت نوحه می خوند با ریتم آهنگ سوسن خانم :


حرم طلا.


امام حسین.


میمیرم برات.


میخوام بیام دم حرمتون.


دس بزنم به ضریحتون!


ملت نمیدونستن باید سینه بزنن یا قر بدن؟!


ادامه شعر هم باید اینطوری بوده باشه:


شدم عاشق شمشیرتون.


میخوام بیام در رکابتون.


حالا میخوام بیام جنگ بکنم.


نگو نه... نگو نمیشه،


این قلب من عاشقته، عاشقترم می شه.


حالا جنگ! خون! کو اعظم؟


بابا اسمش یزیده نه اعظم!


حالا یزیده, وزیده, خزیده، پزیده!


هر چی باشه یزید باشه!


یزید خره یه دونه باشه!

نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۳۹۲ساعت 20:11 توسط SAMIR |


بهشت هم خشکسالیست

این را دیشب از ترکهای کف پای مادرم فهمیدم

نوشته شده در شنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۲ساعت 16:5 توسط SAMIR |


ﯾﻪ اپلیکیشن ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼﮔﻮﺷﯿﻢ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ ﮐﺮﺩﻡ  black eye2 smiley


ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﮐﺎﻣﻞ ﺷﺎﺭﮊ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﻬﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﯿﺪﻩ .  chock smiley


ﻣﺎ هم ﺍﯾﻨﻮ ﻧﺼﺐﮐﺮﺩﯾﻢ ﺭﻭ گوشی ﻭ ﺷﺐ ﺯﺩﯾﻤﺶ ﺑﻪ ﺷﺎﺭﮊ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﯾﻢ .


ﺳﺎﻋﺖ ۳ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﺻﺪﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﺎﺩ ﻣﯿﮕﻪ:


ﺑﮑﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ! ﺑﮑﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ!dislike smiley


یهو کل خانواده پریدن تو اتاقم؛ cuckoo smiley


الآن گوشیم شارژ نداره میترسم نزنم تو شارژ یهو شب داد بزنه: dreamy eyes smiley


بکن تو! بکن تو!

نوشته شده در جمعه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۲ساعت 20:22 توسط SAMIR |


میگویند سیاهی چادرم چشم را میزند,چشم آدم های حریص و هرزه را

دل را میزند , دل آدم های مریض و بیمار را....

از شما چه پنهان چادرم دست و پا گیر است!

دست و پای بی بند و باری را میبندد

چادر برای کسی است که نمیخواهد عزت آخرتش را به بهانه ی نا چیز لبخند های هرزه بفروشد...

(این متن رو رو دیوار  بقعه ی قدمگاه رضوی نوشته بود خوشم اومد اینجا نوشتمش...)


نوشته شده در جمعه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۲ساعت 20:5 توسط SAMIR |



وقتی من مردم روی سنگ قبرم بنویسید:

خیلی دلش میخوایت به خیلی جاها برسد

.

.

.

.

.

اما خبر مرگش, همش تو وبلاگش بود

نوشته شده در جمعه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۲ساعت 20:0 توسط SAMIR |


ویرانه نه آن است که جمشید بنا کرد

ویرانه نه آن است که فرهاد فرو ریخت

ویرانه دل ماست که هر جمعه به شوقت

صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت

الهم عجل الولیک الفرج......


نوشته شده در پنجشنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۲ساعت 23:28 توسط SAMIR |



گرمت نمیشه با چادر؟ (پایگاه اینترنتی مقتدر مظلوم)

تو تابستون امسال با اون گرمای خفه کننده اش توی اتوبوس نشسته بودم.

یه دختر کوچولوی 8-9 ساله هم به خاطر نبود جا دور از مامانش نشسته بود رو صندلی ته اتوبوس.
دختر کوچولو روسری اش رو خیلی زیبا با رعایت حجاب همراه چادر عربی سرش کرده بود.
خانوم بدحجابی که پیش دختر کوچولو نشسته بود و خودشو باد میزد با افسوس گفت:
(توی این گرما اینا چیه پوشیدی؟از دست اجبار این مامان باباهای خشک مقدس...تو گرمت نمیشه بچه؟)
همون لحظه اتوبوس ایستاد و باید پیاده میشدیم.
دختر کوچولو گره ی روسری اش رو سفت تر کرد و محکم و با اقتدار گفت:
(چرا گرممه... ولی آتیش جهنم از تابستون امسال خیلی خیلی گرم تره...)
دختر کوچولو پیاده شد و اون خانم بدحجاب سخت به فکر فرو رفت..

برچسب‌ها: برچسب ها, چادر, حجاب, عفاف
نوشته شده در سه شنبه هجدهم تیر ۱۳۹۲ساعت 22:46 توسط SAMIR |


جنیفر لوپز

- جنیفر لوپز متولد ۲۴ژوئیه۱۹۶۹ خواننده، بازیگر، پدرسوخته رقاص، تهیه‌کننده و طراح مد پورتوریکویی تبار اهل آمریکا اما ایرانی است.
- نام اصلی‌اش فرشته دختر جعفر جنی جوادلو بود که در قزوین شغل لپه‌پزی داشت. با ترکیب جنی و فرشته اسم جنیفر را برای خودش ساخت و لپه‌پز را به لوپز تغییر داد و اسم هنری‌اش را هم با الهام از «جوادلو» گذاشت «جی‌لو».
- از وقتی لپه گران شد، به همراه خانواده‌اش به پورتوریکو مهاجرت و درواقع فرار لپه‌ها کرد.
- او که یک دختر برونگرا بود در محله برانکس نیویورک به دنیا آمد.
- خیلی زود به عنوان خدمتکار در یک رستوران کار پیدا کرد اما در او استعدادهایی وجود داشت که وی را به سمت پله‌های ترقی هول می‌داد.
- گفته می‌شود اعضای بدنش را یک میلیارد دلار بیمه بدنه و شخص ثالث کرده است.
- همه نامزدها و شوهرانش ریشه ایرانی داشتند از جمله: دیوید کروز (با نام اصلی داور کورشی)، اوجانی نوآ (با نام اصلی نوح آقاجانی)، کریس جود (کریم جوادی)، بن افلک (بنیامین افلاکیان) و خواننده‌ای به نام مارک آنتونی‌وجدوآبادت...
- حافظ به همین دلیل در یکی از شعرهایش از جنیفر به عنوان «عروس هزار داماد» یاد کرد.
- به طرز معجزه‌آسایی از مارک آنتونی بچه‌دار شد درحالی که مارک بچه‌اش نمی‌شد.
- یک جفت دوقلوی دختر و پسر 5ساله دارد، دوقلوزایی چیزی است که مادران ایرانی در آن تبحر دارند.
- هم‌اکنون با یکی از حرکات‌موزون‌کن‌های گروه‌اش به نام کاسپر اسمارت زندگی می‌کند که از خودش چندین سال کوچک‌تر است و عاشق اسمارتیز. او به اتهام کودک‌آزاری تحت تعقیب است.

نوشته شده در شنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۲ساعت 20:12 توسط SAMIR |


.

نیازی به انتقام نیست. فقط منتظر بمان

آن ها که آزارت می دهند، سرانجام به خود آسیب می زنند و اگر بخت مدد کند

خداوند اجازه می دهد تماشاگرشان باشی . . .

.

نوشته شده در دوشنبه سیزدهم خرداد ۱۳۹۲ساعت 23:49 توسط SAMIR |



آخرين پست ها
»
»
»
»
» بله اینجوریاس
»
»
» فقط خدا
»
»
Design By : lonegirl